دنیای یک دانشجوی مهندسی

۰۲
خرداد

این کجا و آن کجا.....
عده ای سرب و گلوله عده ای میلیارد ها ...... هر دوتا خوردند ...
اما این کجا و آن کجا...
عده ای بر روی مین عده ای بر بال قو...... هر دو خوابیدند.....
اما این کجا و آن کجا...
این یکی از سوز ترکش آن یکی هم در سونا ...... هر دو میسوزند...
اما این کجا و آن کجا...
این یکی بر تخت ماساژ آن یکی بر ویلچر .... هر دو آرامند.....
اما این کجا و آن کجا...
این یکی بر عمق دجله آن یکی آنتالیا ..... هر دو در آب اند.....
اما این کجا و آن کجا...
این یکی گاز خردل آن یکی را گاز پارس .... هر دو با گازند ....
اما این کجا و آن کجا...
عده ای کردند کار و عده ای بستند بار ...... هر دو فعالند ....
اما این کجا و آن کجا...
باکری ها سمت غرب و خاوری ها سوی غرب ...... هر دو تا رفتند....
اما این کجا و آن کجا...

۰۱
خرداد

روزی مرحوم آخوند کاشی (رحمه الله) مشغول وضو گرفتن بود که شخص با عجله آمد، وضو گرفت، به داخل اتاق رفت و به نماز ایستاد. با توجّه با این که مرحوم آخوند . خیلی مؤدّب وضو می‌گرفت و همه آداب و ادعیه ی وضو را به جا می‌آورد؛ تا وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود. به هنگام خروج با مرحوم کاشی رو به رو شد.
ایشان پرسیدند: چه کار می‌کردی؟
گفت: هیچ.
فرمود: تو هیچ کار نمی‌کردی؟
گفت: نه! می‌دانست که اگر بگوید نماز می‌خواندم، کار بیخ پیدا می‌کند.
آقا فرمود: مگر تو نماز نمی‌خواندی؟
گفت: نه!
آخوند فرمود: من خودم دیدم داشتی نماز می‌خواندی.
گفت: نه آقا اشتباه دیدی.
سؤال کردند: پس چه کار می‌کردی؟
گفت: فقط آمده بودم بگویم من یاغی نیستم، همین.
این جمله در مرحوم آخوند (رحمه الله) خیلی تأثیر گذاشت. تا مدّت ها هر وقت از احوال آخوند می‌پرسیدند، ایشان با حال خاصی می‌فرمود: من ‌یاغی نیستم!

۳۰
ارديبهشت

نیمه شب 31 شهریور 1359 وقتی خبر حمله عراق به ایران را شنید با سرعت هرچه تمام تر لباس عوض کرد و خود را به مجتمع هوانیروز در پنج کیلومتری کرمانشاه رساند مطلع شد فرودگاه اهواز و پایگاه هوایی و دریایی بوشهر و پادگان خسروآباد مورد حمله قرار گرفته و چندین لشگر مجهز عراق در مرز ایران مستقر شده اند.
طی حملات مهرماه 1359 یک فروند از هواپیماهای عراقی که قصد بمباران پایگاه را داشت، مورد هدف پدافند هوایی مستقر در پایگاه قرار می گیرد و هنگام سرنگونی، به یکی از واحدهای مسکونی هوانیروز برخورد می نماید و باعث ایجاد خساراتی می گردد در این واحد مسکونی خانواده ی شهید شیرودی سکونت داشتند. تمام وسایل خانه ی شیرودی از هم متلاشی و به اطراف ریخته شده بود. خوشبختانه در آن روز خانواده اش در منزل نبودند. وقتی به او خبر دادند خانه اش خراب شده و وسایلش از بین رفته است، خم به ابرو نیاورد وفرمود: «فدای سر امام» فقط پرسید؛ خانواده اش سالم هستند یا نه. دوستان وی از او خواستند به کرمانشاه برگردد و سری به خانه اش بزند. ایشان خیلی خونسرد رو کرد به همه و گفت: ما باید در منطقه ی عملیاتی باشیم نه اینکه با انفجار بمبی به خانه برگردیم.
هنگامی که شنید بنی صدر دستور داده است هرچه سریع تر پادگان را تخلیه و زاغه ی مهمات را با یک راکت از بین ببریم تا دست عراقی ها نیفتد، در حالی که هنوز یک گلوله ی توپ هم در آنجا نیفتاده بود. چهره‌ی شیرودی از شدت عصبانیت سرخ شده بود، به دو خلبان مکتبی که تنها داوطلبان مقاومت بین خلبانان بودند، روی کرد و گفت:
«ما می مانیم و با همین سه هلی کوپتر که در اختیار داریم مهمات دشمن را می کوبیم و مسئولیت تمرد را می پذیریم.»
اولین نفر سهیلیان بود که گفت : من حرفی ندارم و تا آخرین لحظه می مانم.
با سه فروند بالگرد و12 نفر خدمه در مقابل یک لشگر تا بُن دندان مسلح عراق ایستادند. عملیات تا نزدیک غروب طول کشید، گروه پشتیبانی فنی بر اساس ضرورت، بر خلاف استانداردهای پروازی، در حال روشن بودنِ بالگرد مهمات گیری می کردند و سوخت می زدند و گروه پروازی هم بدون پیاده شدن از بالگرد، دوباره اوج می گرفتند. و در انتها توانستند پادگان«سرپل ذهاب»که در آستانه‌ی سقوط بود، را نجات دهند و خسارات فراوانی را بر متجاوزان بعثی وارد کنند؛ تا جایی که آنان را کیلومترها به عقب راندند. شجاعت و ابتکار عمل این شهید نه تنها در سراسر کشور، بلکه در تمام خبرگزاری های مهم جهان منعکس شد. این یکی از رشادت های بی نظیر شهید بود که تاریخ پربار دفاع مقدس، نمونه‌ی کمتری از آن را روایت کرده است. خبر خوش این اقدام دلاورانه وقتی در سراسر کشور منتشر شد، ریاست مجلس شورای اسلامی وقت(حضرت حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر هاشمی رفسنجانی) شیرمرد شیرود را «مالک اشتر زمان»خواند و از او تقدیر فراوان کرد. بنی صدر برای حفظ ظاهر دو هفته بعد به او ارتقاء درجه داد اما خلبان شیرودی درجه‌ی تشویقی را نپذیرفت.
وی یکی از بالاترین زمان پروازهای جنگی در دنیا (۲۵۰۰ ساعت پرواز) را ثبت کرد.
تیمسار فلاحی، رئیس ستاد مشترک ارتش در باره وی می‌گوید:
"ناجی غرب و فاتح گردنه‌ها و ارتفاعات آریا، بازی دراز، میمک، دشت ذهاب و پادگان ابوذر بود. او غیر ممکن‌ها را ممکن ساخت."
حضرت آیت الله خامنه ای(مدظله العالی) از وی به عنوان اولین نظامی که در نماز به او اقتدا کرده است، یاد می‌کند
شهید شیرودی
۰۲
بهمن

اولین انیمیشنی و کار سینمایی خوب ایران!جنگ نرم یعنی این!!



دریافت
مدت زمان: 3 دقیقه 24 ثانیه

۰۱
بهمن



فنر (Spring) جسم الاستیکی است که انرژی مکانیکی را در خود ذخیره می کند. فنر زمانی که فشرده یا کشیده می شود، نیروی اعمال شده با تغییر طول آن متناسب است. میزان ثابت فنر (K) از تقسیم نیروی اعمال شده به تغییر طول فنر به دست می آید. واحد ثابت فنر N/m می باشد.

ثابت فنر های پیچشی از حاصلضرب نیرو در جابه جایی تقسیم بر واحد زاویه به دست می آید. N.m/rad

بسته به نوع طراحی و محیط عملیاتی از هر گونه موادی می توان برای ساخت فنر استفاده کرد. موادی که ترکیبی از استحکام و قابلیت ارتجاعی داشته باشد.


مواد تشکیل دهنده فنر

آلیاژهای فولاد شایع ترین مواد مورد استفاده در فنرهاست. آلیاژهای کربن بالا در (رشته سیم آلت های موسیقی) فولاد کروم سیلیکون، فولاد کروم _وانادیم و فولاد زنگ نزن بیشترین کاربرد را در ساخت فنرها دارند. مواد سرامیکی در فنرهای مارپیچ برای درجه حرارت های بالا مناسبند. برخی از فلزات غیر آهنی از جمله فسفر، برنز و تیتانیوم در جاهایی که نیاز به مقاومت بالا در برابر خوردگی داریم استفاده می شوند، مس نیز در فنرهایی که هادی جریان الکتریکی اند به کار می رود.(به علت مقاومت پایین الکتریکی)


قانون هوک

فنرها زمانی که کشیده یا فشرده می شوند اکثرا از قانون هوک پیروی می کند. این قانون بیان می کند که نیرویی که فنر را هل می دهد یا می کشد به صورت خطی با تغییر طول فنر ارتباط دارد.

F= -kΔx

F: نیروی وارد بر فنر

K: ثابت فنر بسته به جنس و ساختمان فنر دارد

Δx: میزان تغییر طول فنر

طراحی فنرها

برای توصیف خواص فنرها مانند اندازه و قطر سیم پیچ، تعداد حلقه ها، قطر کویل ها و نیروی وارده خارجی معادلات ریاضی گسترده ای وجود دارد. این معادلات در نرم افزارها برای ساده سازی فرایند طراحی موجود می باشد. برخی از این نرم افزار ها: Advance Spring Design 6، طراحی فنر در کتیا، AutoCAD Mechanical و ...

۰۱
بهمن

دست هایت روسری را از وسط تا می کند

این مثلث در مربع سخت غوغا می کند

مثل یک منشور در برخورد با نور سفید

روسری روی سر تو رنگ پیدا می کند

سبز، قرمز، سرمه ای فرقی ندارد رنگ ها

صورت تو روسری ها را چه زیبا می کند

می شود هر تار مو"یک شب" ولی یک روسری

این همه شب را چطوری در دلش جا می کند؟

باد می ریزد به دورت حسرت تلخ مرا

باد روزی روسری را از سرت وا می کند

 

رامین عرب نژاد
۳۰
دی

می گویند حدود ٧٠٠ سال پیش، در اصفهان مسجدی میساختند. روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرین خرده کاری ها را انجام میدادند.

پیرزنی از آنجا رد میشد وقتی مسجد را دید به یکی از کارگران گفت: فکر کنم یکی از مناره ها کمی کجه!

کارگرها خندیدند. اما معمار که این حرف را شنید، سریع گفت: چوب بیاورید! کارگر بیاورید! چوب را به مناره تکیه بدهید. فشار بدهید. فشـــــــــــــــااااررر...!!!

و مدام از پیرزن میپرسید: مادر، درست شد؟!!
مدتی طول کشید تا پیرزن گفت: بله! درست شد!!! تشکر کرد و دعایی کرد و رفت...

کارگرها حکمت این کار بیهوده و فشار دادن مناره را پرسیدند ؟!
معمار گفت: اگر این پیرزن، راجع به کج بودن این مناره با دیگران صحبت میکرد و شایعه پا میگرفت، این مناره تا ابد کج میماند و دیگر نمیتوانستیم اثرات منفی این شایعه را پاک کنیم...
این است که من گفتم در همین ابتدا جلوی آن را بگیرم!

۳۰
دی

سرباز ژاپنی که با وجود گذشت سه دهه از پایان جنگ جهانی دوم تسلیم نشده بود، در ۹۱ سالگی در توکیو درگذشت.
هیرو اونادو تا سال ۱۹۷۴ در جنگل‌های جزیره لوبانگ فیلیپین ماند چون باور نداشت که جنگ تمام شده است. او ۲۹ سال در جنگل زندگی کرد.
در ‌‌نهایت فقط فرمانده قدیمی او توانست هیرو انادو را به ترک جزیره راضی کند.
هنگامی که به ژاپن بازگشت، از او مانند یک قهرمان استقبال شد.


تسلیم نشو
در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم، با ورود نیروهای آمریکایی، ارتباط آقای اونادو که دیگر ستوان شده بود، با دنیای خارج قطع شد.
قبل از قطع ارتباط، آخرین دستوری که گرفته بود این بود تسلیم نشو.
این سرباز ژاپنی سه دهه به این دستور عمل کرد.
او سال ۲۰۱۰ در مصاحبه‌ای به شبکه‌ ای‌بی‌سی گفته بود همه سربازهای ژاپنی برای مردن آماده بودند، اما من دستور داشتم که مراقب پارتیزان‌ها باشم و نمیرم.
در پایان جنگ سه سرباز دیگر هم همراه او بودند. یکی از آن‌ها سال ۱۹۵۰ از جنگل رفت و دو سرباز دیگر مردند. یکی از این سربازان در نزاع با نیروهای محلی در سال ۱۹۷۲ کشته شد.
مقانات دولتی چند بار تلاش کردند که آقای اونادو را در جنگل بگیرند و بازگردانند اما او به حرفشان گوش نکرد.
بار‌ها هواپیماهای ژاپن بالای سر او اعلامیه‌هایی انداختند که روی آن نوشته شده بود جنگ تمام شده و بهتر است که به کشورش بازگردد.
اما او می‌گوید به این اطلاعیه‌ها توجهی نمی‌کرد و فکر می‌کرد این برگه‌ها توطئه دشمن است.
او گفت غلط‌های چاپی این برگه‌ها به اندازه‌ای زیاد بود که فکر می کرد فقط می‌توانست کار دشمن باشد
در ‌‌نهایت، در سال ۱۹۷۴ فرمانده سابق او راهی جزیره لوبانگ فیلیپین شد تا هیرو اونادو را بازگرداند؛ به این امید که او به دستور فرمانده‌اش گوش می کند.
آقای اونادو به پرچم ژاگن سلام کرد و شمشیر سامورایی خود را به فرمانده‌اش تحویل داد در حالی که هنوز لباس نظامی مندرس خود را برتن داشت.
او بعد از بازگشت به ژاپن چند مدرسه برای آموزش چگونگی زنده ماندن در شرایط سخت تاسیس کرد.
آقای اونادو آخرین سرباز جنگ جهانی دوم بود که تسلیم شد
قبل از او، ترو ناکامورا، سرباز دیگر تایوانی که در ارتش ژاپن خدمت می‌کرد، سال ۱۹۷۴ در حالی در یکی از جزایری اندونزی پیدا شد که برای خود غلات می کاشت.