دنیای یک دانشجوی مهندسی

۲۰
آبان

این هم همینجوری دلم فال خواست گرفت و حضرت حافظ هم انگار روی خوش به ما نشون داد در ضمن هوا سرد شده هوای پرنده ها و گربه ها رو بیشتر داشته باشید

۰۸
آبان

بی جهت دنبال برهان و کلام و منطقیم ...
چای بعد روضه ... کافر را مسلمان می کند!

۲۴
مهر

از مرز خوابم می گذشتم‌،
سایه تاریک یک نیلوفر


روی همه این ویرانه فرو افتاده بود.
کدامین باد بی پروا
دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد ؟

در پس درهای شیشه ای رویاها،
در مرداب بی ته آیینه ها،
هر جا که من گوشه ای از خودم را مرده بودم
یک نیلوفر روییده بود.
گویی او لحظه لحظه در تهی من می ریخت
و من در صدای شکفتن او
لحظه لحظه خودم را می مردم‌.

بام ایوان فرو می ریزد
و ساقه نیلوفر برگرد همه ستون ها می پیچد.
کدامین باد بی پروا
دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد؟

نیلوفر رویید،


ساقه اش از ته خواب شفافم سر کشید.
من به رویا بودم‌،
سیلاب بیداری رسید.
چشمانم را در ویرانه خوابم گشودم‌:
نیلوفر به همه زندگی ام پیچیده بود.
در رگ هایش ، من بودم که میدویدم‌.
هستی اش در من ریشه داشت‌،
همه من بود.
کدامین باد بی پروا
دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد؟

سهراب سپهری
۲۴
مهر


خوشم با شمیم بهاری که نیست
غباری که هست و سواری که نیست

به دنبال این رد خون آمدم
پی دانه‌های اناری که نیست

مگردید بیهوده ای همرهان
به دنبال آیینه داری که نیست

به کف سنگ دارم ولی می‌دوم
پی شیشه‌های قطاری که نیست

تهمتن منم تیر گز می‌زنم
به چشمان اسفندیاری که نیست

دو فصل است تقویم دلتنگی‌ام
خزانی که هست و بهاری که نیست ...

سعید بیایانکی
۲۲
مهر

وقتی‌ دلت مثل من ترک برداشت

دیگر آمدن یا رفتن

بودن یا نبودن

هیچ فرقی‌ نمی کند

آدم یک روز به جایی‌ می‌‌رسد

که دلش می‌‌خواهد همش بخوابد

خواب چقدر خوب است

برای نداشتن‌ها ......

"امیر وجود"

۱۶
مهر

از مایکل شوماخر بعد از اینکه چند سال متوالی در مسابقات رالی اول شد دلیل موفقیتش را پرسیدند
شوماخر گفت: " تنها رمز موفقیتم آنست که زمانی که دیگران ترمز می گیرند، من گاز می دهم"

۱۵
مهر

تاکی به تمنای وصال تو یگانه  
اشکم شود،از هر مژه چون سیل روانه 
خواهد به سر آید، شب هجران تو یانه؟  
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه 
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه 
 
رفتم به در صومعه‌ی عابد و زاهد  
دیدم همه را پیش رخت، راکع و ساجد 
در میکده، رهبانم و در صومعه، عابد  
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد 
یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه 
 

روزی که برفتند حریفان پی هر کار  
زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار 
من یار طلب کردم و او جلوه‌گه یار  
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار 
او خانه همی جوید و من صاحب خانه 
 
هر در که زنم،صاحب آن خانه تویی تو  
هر جا که روم،پرتو کاشانه تویی تو 
در میکده و دیر که جانانه تویی تو  
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو 
مقصود تویی، کعبه و بتخانه بهانه 
 
بلبل به چمن، زان گل رخسار نشان دید 
پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید 
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید  
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید 
دیوانه منم، من که روم خانه به خانه 
 
عاقل، به قوانین خرد، راه تو پوید  
دیوانه، برون از همه، آیین تو جوید 
تا غنچه‌ی بشکفته‌ی این باغ که بوید  
هر کس به زبانی، صفت حمد تو گوید 
بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه 
 
بیچاره بهایی که دلش زار غم توست  
هر چند که عاصی است، زخیل خدم توست 
امید وی از عاطفت دم به دم توست  
تقصیر خیالی به امید کرم توست 
یعنی که گنه را به از این نیست بهانه



پی نوشت

ابیاتی که به رنگ سرخ نوشته شده از خیالی بخاری است که شیخ بهایی آن را در قالب مخمس (مسمط 5 تایی) تضمین کرده


۰۷
مهر

زرد است که لبریز حقایق شده است

تلخ است که با درد موافق شده است

عاشق نشدی وگرنه می فهمیدی

پاییز بهاری است که عاشق شده است

۲۹
شهریور

خدایا شکرت توی یک ماه دوبار توفیق زیارت حرم کریم اهل بیت نصیبم شده نائب الزیاره همه مسلمین هستم!شاید گره کار ما رو هم ضامن آهو باز کند!خدا یا به داده و نداده ات شکر

۲۱
شهریور

گفتم کی ام دهان و لبت کامران کنند/گفتا به چشم هر چه تو گویی چنان کنند

گفتم خراج مصر طلب می‌کند لبت/گفتا در این معامله کمتر زیان کنند

گفتم به نقطه دهنت خود که برد راه/گفت این حکایتیست که با نکته دان کنند

گفتم صنم پرست مشو با صمد نشین/گفتا به کوی عشق هم این و هم آن کنند

گفتم هوای میکده غم می‌برد ز دل/گفتا خوش آن کسان که دلی شادمان کنند

گفتم شراب و خرقه نه آیین مذهب است/گفت این عمل به مذهب پیر مغان کنند

گفتم ز لعل نوش لبان پیر را چه سود/گفتا به بوسه شکرینش جوان کنند

گفتم که خواجه کی به سر حجله می‌رود/گفت آن زمان که مشتری و مه قران کنند

گفتم دعای دولت او ورد حافظ است/گفت این دعا ملایک هفت آسمان کنند